پاییز دلگیر
چندین سال پیش عزیزی توصیه ای به من کرد و بهم گفت خلاف جهت شنا کن چون واقعا لذت داره خلاف جهت شنا کردن ، من هم که استعداد زیادی تو این مورد داشتم (تقریبا آماده یک جرقه بودم) شروع کردم خلاف جهت شنا کردن ....به به چه روزایی بود ، واقعا لذت داشت....
ولی...
چشمتون روز بد نبینه ، دیگه رسیده بودم جاهایی که فشار جریان زیاد و خلاف جهت شنا کردن کم کم داشت سخت تر میشد ، دیگه آهنگهای فرهاد یا کتابهای مختلف هم چاره ساز نبودند ، از همه دور شده بودم و خسته بودم از این فشار ...به قول فرامرز اصلانی هیچکس این روزها بازو به بازویم نداد ...
یا
هیچکس در دل تاریکی شب با چراغی به سراغم نرسید...
البته منظور آنروزها بود...
خلاصه اینکه ، جسم و روح خسته من دیگه توانایی حرکت خلاف جهت رو نداشت ، دیگه نیروی کافی رو برای مبارزه با فشار جریان رو نداشتم ، دیگه نمیتونستم به خواسته ام و مسیری که در پیش گرفتم ادامه بدم ، دیگه نمیشد به نصیحت آن عزیزتر از جان عمل کرد.داشتم به این نتیجه میرسیدم که خودم رو رها کنم و بسپارم به جریان ، شاید زندگی در مسیر لذت بیشتری داشته باشه...
نه............نه........
آری.....خودم رو تو جریان آب رها کردم و همه راهی که امده بودم (خلاف جهت شنا کرده بودم با کلی سختی) رو با این سرعت دارم برمیگردم....باورکردنی نبود...مثل اینکه تو یه ماشینی رو به عقب بشینی یا اینکه ماشین دنده عقب حرکت کنه(حالا پوزیشن زیاد فرق نمیکنه ، مهم عمق فاجعه هست:D) و شما به کنار خیابون و به دیوارها نگاه کنی...
غرق در آب شدم ، فشار جریان زیاد بود و به سرعت برق و باد منو با خودش میبرد ولی به کجا؟؟؟ مهم نبود ، چون دیگه تقریبا نا امید شده بودم...
کم کم داشتم یاد میگرفتم چطور خودم رو با جریان هماهنگ کنم ولی فایده ای نداشت چون اینجوری از زندگی لذت نمیبردم و فهمیدم که من برای اینجور زندگی کردن مناسب نیستم یا شاید اینجور زیستن مناسب من نیست...
هی پسر اونجارو ، این چیزی بود که پس از دیدن یه تنه درخت به خودم گفتم :دی
محکم گرفتمش ، یه فکر تازه به ذهنم رسیده بود ، خودم رو به بیرون از جریان آب کشیدم
دارم یه قایق میسازم ، شنا کردن خلاف جهت آب سخت بود و هست ........شاید پارو زدن بهتر باشه ...شاید
پاورقی:
-طراحی وبلاگ بعد از مدتها عوض شده ، نظرتون چیه؟
- یاد روزهای خواندن و نوشتن به خیر، یاد روزهای شریعتی ، فرهاد و .... به خیر.یاد روزهای Mp3 player ی به خیر
بی ربط :
یه روز به یه نفر میگن ، طلا فروشها و ... اعتصاب کردن و بازار رو تعطیل کردن ، یه راهکاری چیزی لطفا!!!!!
فرمود : نگران نباشید ، از اونجایی که وضع آقایون طلا فروش و ... توپه و الان هم بهترین موقعیت برای سفر هست ، تشریف بردن مسافرت ، اونم از نوع شمال!!!
..........و دیگر هیچ
Design By : Night Melody |